شهدا
14 آذر 1394 توسط زينب سلطاني علي آباد
یه دستش قطع شده بود، اما دست بردار جبهه نبود. بهش گفتند:
با یه دست که نمی تونی بجنگی، برو عقب. می گفت: مگه حضرت
ابوالفضل ( ع ) با یک دست نجنگید؟ مگه نفرمود: والله ان قطعتمو
یمینی، انی احامی ابدا عن دینی.. عملیات والفجر چهار مسوول محور
بود. حمید باکری بهش ماموریت داده بود گردان حضرت ابوالفضل را از
محاصره دشمن نجات بده. با عده ایی از نیروهاش رفت به سمت منطقه..
لحظه های آخر که قمقمه رو آوردن نزدیک لبای خشکش
گفته بود: مگه مولایمان حسین( ع) در لحظه شهادت
آب آشامید که من بیاشامم… شهید که شد
هم تشنه لب بود هم بی دست..
مگه حضرت ابوالفضل با یه دست نجنگید؟
مگه امام حسین آب آشامید که من بیاشامم؟
یاحسین (ع)و یا ابوالفضل(ع)
منتظر هستم که شاید کربلاییم کنی
جان زهرا مادرت من را صدا کن یا حسین…