کنیز حضرت زینب سلام الله علیه

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

شهدا

14 آذر 1394 توسط زينب سلطاني علي آباد

یه دستش قطع شده بود، اما دست بردار جبهه نبود. بهش گفتند:

با یه دست که نمی تونی بجنگی، برو عقب. می گفت: مگه حضرت

ابوالفضل ( ع ) با یک دست نجنگید؟ مگه نفرمود: والله ان قطعتمو

یمینی، انی احامی ابدا عن دینی.. عملیات والفجر چهار مسوول محور

بود. حمید باکری بهش ماموریت داده بود گردان حضرت ابوالفضل را از

محاصره دشمن نجات بده. با عده ایی از نیروهاش رفت به سمت منطقه..

لحظه های آخر که قمقمه رو آوردن نزدیک لبای خشکش

گفته بود: مگه مولایمان حسین( ع)  در لحظه شهادت

آب آشامید که من بیاشامم… شهید که شد

هم تشنه لب بود هم بی دست..

مگه حضرت ابوالفضل با یه دست نجنگید؟

مگه امام حسین آب آشامید که من بیاشامم؟

یاحسین (ع)و یا ابوالفضل(ع) 

منتظر هستم که شاید کربلاییم کنی

جان زهرا مادرت من را صدا کن یا حسین…

http://torbategomnam.persianblog.ir/

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

کنیز حضرت زینب سلام الله علیه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
http://1abzar.ir/abzar/tools/behesht/mod1.jpg

اوقات شرعی

حدیث

وضعیت آب و هوا

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس